حسین وحیدی

The old man and the sea

 

پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی

 

( حتما گوش کنید )

Ludwig van Beethoven Symphony No.5 in C minor Op. 67 I. Allegro con brio

 

علی : لامصب هر بار اینو گوش میدم حس میکنم دو نفر باهم بحث میکنن

من : سرنوشت و قهرمانی

 

اولین چیزی که بعد از ( در حین ! ) خواندن پیرمرد و دریا به ذهنم رسید موومان اول سمفونی پنجم بتهوون بود ، بعد از اون دیالوگ بالا به یادم آمد که شبی در کتابخانه فنی ، بین من و علی {امیری مقدم} رد و بدل شد. از آنجایی که خیلی در خور موضوع میدانم ، این موومان بتهوون را تقدیم میکنم به سانتیاگو ، پیرمرد دریا.

 

پ.ن : دیگر تاکید نکنم ! "و" به عمد در " پیرمرد دریا" دیده نمیشود.

 

پ.ن 1 : اگر بخاطر روزبه {یزدانپناه} عزیز نبود تا مدت ها سراغ این کتاب نمی رفتم.

 

پ.ن 2 : این پست در واقع بازنشر پست من در اینستاگرام بود ، از اونجایی که برای وبلاگ احترام بیشتری قائل هستم ترجیح میدم در وبلاگم هم باشد. ( پست اصلی در اینجا )

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۰۴
حسین وحیدی

چراغی به دستم چراغی در برابرم.

من به جنگِ سیاهی می روم.

گهواره هایِ خستگی

                       از کشاکشِ رفت و آمدها

                                                باز ایستاده اند،

و خورشیدی از اعماق

کهکشان هایِ خاکستر شده را روشن می کند.

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۱
حسین وحیدی
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۴:۲۱
حسین وحیدی

سلام

میتوانید سوالات و کدها را دانلود کنید

مهم : کدها ، کدهای پایانی نیستند، درحال حاضر دسترسی به همه کدهای اصلی ندارم پس احتمال خطا و یا حتی تطابق نداشتن با نحوه ورودی گرفتن هست، خودتون حواستون باشه ;)

کانتست صفرم :

کانست اول:

کانتست دوم:

کانتست سوم:

کانست چهارم:

پ.ن : به زودی یک پست درباره مسابقه میذارم.

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۸
حسین وحیدی

سلام

جا داره عذرخواهی کنم ، پنجمین آزمون ACM داخلی دانشگاه درحالی برگزار میشه که من هنوز اون رو اعلام نکردم اینجا.

از همه ی علاقه مندان بخصوص دانشجویان مهندسی کامپیوتر و علوم کامپیوتر همچنین دانش آموزانی که خودشون رو برای المپیاد کامپیوتر آماده میکنند دعوت میشه در آزمون ACM داخلی که البته شرکت در آن برای عموم آزاد هست ( برای اطلاع بیشتر ) شرکت کنند.

آزمون دز سایت دانشکده علوم کامپیوتر برگزار میشود.

آماده سازی سوال های آزمون و داوری بر عهده محمد مهدی طاهری ، حسن رستمی و من هست.

وبلاگ مسابقه

پ.ن : بیاید خوش میگذره :))

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۱
حسین وحیدی

من هیچ‌وقت دزدی نکرده‌ام. هیچ‌وقت هم نمی‌کنم. اما وقتی می‌توانم بلیت اتوبوس را ندهم و سوار شوم یک لحظه به ذهنم می‌آید که می‌شود بلیت را نداد. وقتی در بانک یک نفر پول زیادی را در دسترسم قرار می‌دهد، یک لحظه به ذهنم می‌آید که طرف حواسش نیست. طبیعی است که خیلی زود و بدون هیچ فکری و به صورت کاملن ناخودآگاه تصمیم می‌گیرم که دزدی نکنم. هیچ شکی هم در این ندارم. اما متوجه این می‌شوم که امکان این کار برایم هست و انجام ندادنش را انتخاب می‌کنم. اما بعضی کارهای زشت هست که آن‌قدر از شخصیت و منش انسانی دور است که حتا یک لحظه هم به ذهن آدم نمی‌آید. یکی از این کارها «آزار لفظی» است. هیچ‌وقت به یاد ندارم که وقتی کسی که هیچ نمی‌شناسمش از کنارم گذشته باشد و در ذهنم آمده باشد که به بیان کوچه‌بازاری «بهش تیکه بیندازم». این از آن دسته کارهای ناهنجار است که حتا یک لحظه هم به فکرم خطور نمی‌کند. آن‌قدر این رفتار بربری و غیرانسانی است که می‌توانم از نظر دور از ذهن بودن آن را با قتل مقایسه کنم.

حال عجیب آن است که رفتاری که برای کسی چون من غیر قابل تصور است تا این حد شایع شده است. کار به جایی رسیده که همین چند روز پیش با یکی از هم‌کلاسی‌های خودم به خاطر چنین رفتاری درگیر شدم. دل‌به‌هم‌زن‌تر از همه این است که یک مرد به خودش اجازه دهد که با سوء استفاده از شرایط جامعه و موقعیت نابرابر زنان و مردان، یک زن را قربانی چنین آزاری قرار دهد. این دیگر جدن قابل تحمل نیست.

این پست را نمی‌نویسم که کسانی که چنین کارهایی را در کوچه و خیابان می‌کنند ارشاد کنم. از نظر من آن‌ها انسان نیستند. این پست را می‌نویسم که بگویم از این شرایط خسته شده‌ام. از این که هر روز ببینم که زنان و دختران جامعه‌ام نمی‌توانند با آرامش در شهر و کشوری که متعلق به خودشان است در خیابان راه بروند خسته شده‌ام. این را می‌نویسم تا از ته‌مانده‌ی مردان جامعه‌ام بخواهم که در شرایطی که پلیس توانش یا عزمش را ندارد، از زنان حمایت کنند. جامعه‌ای که پنجاه درصد جمعیتش آرامش نداشته باشند برای بقیه هم زهرمار است. این را می‌نویسم که از هر کس که می‌خواندش بخواهم که ساکت نباشد. باور کنید اگر حرف بزنید خیلی چیزها درست می‌شود. باور کنید کسی از حرف زدن نمرده است. ساکت نباشید. فقط نظاره‌گر نباشید. کمی احساس مسؤولیت کنید.

چه کنیم؟

هیچ‌کس از شما انتظار ندارد که با شخص خاطی برخورد فیزیکی کنید. هیچ‌کس از شما نمی‌خواهد که درگیر شوید و زد و خورد کنید. همه می‌دانند که شما بروسلی نیستید! فقط صدایتان را بلند کنید. سرش داد بزنید. به کسی که در حال آزار لفظی شخص دیگریست با صدای بلند و با خشم اعتراض کنید. 

 

چرا؟

این مسخره‌ترین سؤال ممکن است. سؤال بهتر این است که «چرا نه؟». اگر از دید دینی به قضیه نگاه کنید نهی از منکر بر همه واجب است. اگر هم نخواهیم دینی بیانش کنیم، کاملن واضح است که اگر هیچ‌کس به چنین رفتارهایی اعتراض نکند این رفتارها روز به روز فراگیرتر می‌شوند. اگر نمی‌خواهید شاهد چنین صحنه‌هایی باشید، اگر مثل من از این صحنه‌ها متنفرید، کمی به حلقتان فشار بیاورید. به همین سادگی.

چه می‌شود؟

فکر می‌کنید اگر به این رفتارها اعتراض کنید، به خصوص اگر با لحن تند اعتراض کنید، چه اتفاقی می‌افتد؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند این باعث ایجاد درگیری می‌شود اما درعمل، حداقل با تجربه‌ی اندک من، به محض این که یک نفر لب می‌گشاید و بر سر فرد خاطی فریاد می‌زند افراد دیگری که در آن نزدیکی هستند هم جرأت پیدا می‌کنند و به پشتیبانی از این یک نفر می‌پردازند. همه فقط منتظرند یک نفر اعتراض را شروع کند. چه خوب است که آن یک نفر شما باشید. فرد خاطی هم که معمولن شخصی با شخصیت بسیار ضعیف و اعتماد به نفس بسیار پایین است و نه جرأت ایجاد درگیری را در خود می‌بیند و نه جوابی دارد که به گروهی از مردم که سرزنشش می‌کنند بدهد، خود را جمع و جور کرده و محل را ترک می‌کند. همین اتفاق ساده یک پیروزی اجتماعی است! 

 

چرا مردان؟

این یکی از بهانه‌های رایج برای شانه‌خالی‌کردن از این کار است. به من که متلک نمی‌گوید! چرا من خودم را قاطی کنم؟ جوابش ساده است. چون من می‌خواهم جامعه‌ی بهتری داشته باشم. چون من می‌خواهم این موضوع را ریشه‌کن کنم. اما این تنها دلیل نیست. در جامعه‌ی ما مردان خواه ناخواه، عادلانه باشد یا نباشد، در موضع قدرتند یا حداقل خود را در موضع قدرت می‌بینند و این در مورد مردان خاطی هم صدق می‌کند. وقتی یک مرد یک زن را مورد آزار لفظی قرار می‌دهد، معمولن آن زن نمی‌تواند از خودش دفاع کند. البته بسیارند زنانی که این توانایی را در خود ایجاد کرده‌اند ولی هنوز در اقلیت هستند. علاوه بر این کسی که قربانی آزار لفظی است معمولن فشار عصبی شدیدی را تجربه می‌کند و نمی‌تواند در لحظه واکنش صحیحی نشان دهد. این باعث می‌شود که فرد خاطی، یا شاید بهتر باشد بگویم مجرم، خود را در جایگاه قدرت ببیند و با سماجت به آزار و اذیت ادامه دهد. در چنین شرایطی یک مرد رهگذر که به او بتوپد کافیست تا این توهم قدرت کاملن در هم شکسته شود و لااقل این رفتار زشت ادامه پیدا نکند. 

 

یک NGOی یک نفره

بعضی‌ها از ترس بدترین حالت صدایشان را خفه می‌کنند. اگر دیگران حمایت نکنند چه؟ اگر درگیری ایجاد شود چه؟ جواب دومی آسان‌تر است. احتمال این که شما در یک درگیری از این نوع آسیب ببینید بسیار کم‌تر از احتمال آن است که موقع رد شدن از خیابان یک ماشین به شما بزند. پس نگران این بودن احمقانه است. مورد اول اما گاهی پیش می‌آید. گاهی شما در جمعی پر از سیب‌زمینی هستید که حتا وقتی به مجرم می‌توپید هیچ‌ کس دیگری پشتیبانیتان نمی‌کند. در این شرایط به این فکر کنید که اولن حداقل از ادامه‌ی آزار جلوگیری کرده‌اید و ثانین به شخص قربانی نشان داده‌اید که همه‌ی جامعه خطاکار نیستند و هستند کسانی که با چنین رفتارهایی برخورد کنند. همین به تنهایی باعث می‌شود که یک خاطره‌ی تلخ در ذهن قربانی این رفتار زشت، رنگ و بویی متفاوت بگیرد و با خاطره‌ای خوش هم همراه شود. اگر این باعث شود که همین یک نفر خوش‌حال‌تر باشد، به قول گاندی، شما جامعه را اندکی بهتر کرده‌اید و باید به خودتان ببالید. شما یک NGOی یک نفره هستید که مأموریتش مبارزه با ناهنجاری‌های رفع‌شدنی اجتماعی است!

 

کرم از درخت نیست

این که می‌گویند «کرم از خود درخت است» زشت‌ترین و غیرمنطقی‌ترین نوع بهانه‌ای است که برای عدم دخالت در این شرایط شنیده‌ام. کرم از خود درخت است! اگر خودش با این سر و وضع بیرون نیاید مشکلی برایش پیش نمی‌آید. اگر خودش نخواهد کسی کارش ندارد. واقعن درک نمی‌کنم که کسانی که این چیزها را می‌گویند در سرشان چه می‌گذرد. یعنی واقعن می‌شود باور کرد که یک نفر دوست دارد که اذیت شود؟ بهتر است یاد بگیریم به جای این بهانه‌تراشی‌های واهی به حق هر شخص برای انتخاب نوع پوششش احترام بگذاریم و این را مستمسکی برای شانه خالی کردن از وظایف اجتماعیمان قرار ندهیم.

 

حق زنان این کشور و مسؤولیت همگانی

حرف آخر این که همه‌ی زنان، درست مثل مردان، حق دارند که بدون نگرانی و بدون جنگ اعصاب و با آرامش و خیال راحت در جامعه حضور داشته باشند. همه‌ی اعضای جامعه هم وظیفه دارند که برای حذف ناهنجاری‌ها از جامعه‌ی خودشان بکوشند. در این مورد خاص، در کشور ما، نقش مردان مؤثرتر خواهد بود. ساکت نباشیم. 



مهم : متن بالا از وبلاگ امیر {گوهرشادی} است. ( اینجا )

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۲۸
حسین وحیدی

امروز بالاخره دیدمش ، هرچند خودش را حق به جانب گرفته بود که تمام گناه ها به گردنش نیوفتد اما به زودی قبول کرد و در صدد عذرخواهی برآمد.غیر از این از دوست با کیفیت انتظار نمی رود. 

بله روزبه را دیدم ، بیلیارد بازی کردیم و کمی از روزگار فعلی مان گفتیم.

مثل همیشه عنصر شوخی عضو جدایی ناپذیر من و روزبه ست ، یادم می آید اواخر تابستان 93 ، که فصل وداع بود و هرکس به دانشگاه خودش می رفت ، قرار گذاشتیم که پادکستی تهیه کنیم که به یادگار بماند ، من و روزبه برای رکورد خودمان چه ایده ها که نداشتیم ! یادت می آید؟

ساعت ها خندیدیم و ایمان آوردیم، به خلاقیتمان در شوخی.

الحق که میتوانیم پروژه Family Guy  را از Seth Mcfarlane بگیریم و با شوخی های خودمان ادامه دهیم !

هرچند که خیلی از ایده های آنروزمان مناسب انتشار نبود (!) و تنها کمی از آنها را که قابل پخش بودند ضبط کردیم، اما باز هم یادآور تمام آن روز ها ست

امروز میخواهم این رکوردمان را به خودم عیدی بدهم ، عیدی تو هم باشد :)

رکورد من و روزبه : 21 شهریور 93

حجم : 6 Mb

پ.ن : آخر هم ندادیم به علی {امیری} که افکت پارک و آبشار بگذارد :))

پ.ن 2 : دفعه بعد شهر فرهنگ و کافه کتاب برویم.بنوشیم و صحبت کنیم

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۰۳
حسین وحیدی

نشود فاشِ کسی آنچه میانِ من و توست

تا اشارتِ نظر نامه رسانِ من و توست

 

گوش کن با لبِ خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبانِ من و توست

 

روزگاری شد و کس مردِ رهِ عشق ندید

حالیا چشمِ جهانی نگرانِ من وتوست

 

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه عشق نهانِ من و توست

 

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه

ای بسا باغ و بهاران که خزانِ من و توست

 

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت

گفت و گویی و خیالی ز جهانِ من و توست

 

نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل

هر کجا نامه عشق است نشانِ من و توست

 

سایه ز آتشکده ماست فروغِ مَه و مهر

وه ازین آتشِ روشن که به جانِ من و توست

ه.ا.سایه  

 

 

 

 

                                      

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۱۴
حسین وحیدی

سال نو هم رسید

سال خوبی داشته باشید

سال 93 یکی از بهترین سال های من بود در کنار همه تلخی هایی که بی حکمت نبودند.

برای همه این اشخاص که در سال 93 در خاطرات من شریک بودند سال خوبی را ارزو میکنم

  • به خانواده خودم که همراه با من سال کنکور پر اضطرابی رو گذراندند
  • به فاطمه الماسی که شخصیت فوق العاده ای دارد
  • به امیرحسین عسکری که همچنان منو ترغیب میکنه
  • به علی امیری مقدم که قول داده تا چند سال دیگه وظیفه ارتقای سطح هنری دوستان رو به عهده بگیره ( کنکورتو خوب بدی ، سیبیلت رو هم باید آتش بزنی ، فکر نکنی حواسم نیست !! )
  • به محمدرضا گلستانی ( گلی ) همینجوری ، از اون رفیقاست که آدم روش حساب میکنه
  • به روزبه یزدان پناه که گرچه بعد از دانشگاه رفتنش دیگر پاک فراموش کرد جایگاه ویژه در دل ما دارد اما همچنان از خاطراتمان خرسندم( <فحش> :دی )
  • به محمد مهدی طاهری و حسن رستمی که تیم ACM هستیم و وظیفه طراحی سوالات کانتست های داخلی رو هم به عهده گرفتیم ، انشالله سال پر ثمری داشته باشیم با هم
  • به علی محمدی که از وقتی رفته شیراز دیگه کمتر احوالی میپرسه، انتظاری هم نیست، لشکر تیمور لنگ هم در شرف از همپاشی بود در شیراز ، از بس که شهر با صفایی ست
  • به امیرگوهرشادی که سال پیش رو برایش مهم است ، بابت ساعات خوشی که کرمان با هم بودیم خوشحالم، حق استادی هم داره (:-پی)
  • به کیانا غلامپور که منو به چالش کتاب دعوت کرد و از کتابشون لذت بردم اما هنوز فرصت نکرده ام کتاب مناسبی برای به چالش کشیدن شون انتخاب کنم.
  • به امیرحسین و محمد مهدی امیری که باهم نسبت فامیلی ندارند و فقط چون نمیخواستم 2تا امیری بنویسم یکیو به قرینه حذف کردم.انشالله نتیجه های خوبی توی المپیاد بگیرید هرچند همین الان تاثیرش توی طرز فکرتون هست
  • به معین زراعتکار که آثار مرد شدن در چهره اش هویدا شده
  • به صدرا از بچه های بم که توی اردوی دوست علمی باهم آشنا شدیم و خیلی با مرامه
  • به حامد شیرزاد و امیرحمزه خوشنام که توی طراحی 2 تا آزمون مرحله 1 خیلی کمک کردند
  • به همه بچه های مدرسه که سال های شادی رو باهم داشتیم و امسال جدا شدیم
  • به همه بچه های کلاس المپیاد خودم
  • به بچه های خوب دانشگاه
  • .....

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۰۳:۲۷
حسین وحیدی

سلام

خوبید ؟ خوب باشید ;)

این پست قرار نیست کف رو مشخص کنه یا بگه کی قبول میشه کی قبول نمیشه.

میخوام دو کلام حرف حساب بزنم.

بچه های سال سومی :

اگر خوب دادید به شدت بخونید ، رقابت برای شما جدی هست، بچه های کامپیوتری سومی توی این مدت قبل عید کمی به کد هم بپردازند.

اگر بد دادید باز هم بخونید ، کمکاری نکنید، به نظرتون ضایع نیست یکدفعه شانس بهتون رو بکنه و مرحله 1 قبول بشید و قدر این فرصت رو ندونید ؟

به فکر کنکور هم نباشید ، این 1 ماه چیزی رو تغییر نمیده.

بچه های سال دومی :

اگر خوب دادید ، خیلی بخونید ، اما جوری بخونید که پایه تون خراب نشه ( یعنی نرید مرحله 2 حل کنید وقتی گراف نخوندید (کامپیوتری) )

اگر بد دادید فدای سرتون ، برید مثل بچه آدم درستون رو بخونید سال سوم با قدرت آزمون بدید ضمن اینکه قضیه بالا در مورد شما هم ضدق میکنه ، پس جوری بخونید که اگر شانس بهتون رو کرد ، ازش استفاده کنید

بچه های سال اول :

حرف بزنید میزنمتون :))

برید آروم یک گوشه بشینید درستونو بخونید سال آینده به حد کافی قوی بشید

با این توضیحات من هیچ نیازی نیست بدونید کف چقدر هست و قبول میشید یا نمیشید ( به حالت بندی های بالا توجه کنید ) پس دنبالش هم نباشید ، دقیق هم که نیست. کلی دلیل دیگه هم میتونه دخالت کنه که درست نباشه ، مثل تخصصی تر شدن کامپیوتر و کم شدن احتمال قبولی ریاضی ها ، که خودش میتونه کاهش کف رو رقم بزنه ، یا اصلا این قانون نانوشته که از هر استان یک مقدار قبول میکنن تا المپیاد ریشه اش خشک نشه اونجا

سوسول بازی هم در نیارید الکی مثلا اعتماد به نفس از دست دادید و دنیا تموم شده ;)

المپیاد ارزش داره ، نه برای مدالش ،برای فکر کردنش برای بیداری ذهنتون ، یکبار که بیدار شد ، دیگه کمکتون میکنه...

پ.ن1 : حرفای بالا مخصوص این مرحله 1 یا فقط المپیاد کامپیوتر نیست ، اینو نوشتم ، ریاضی ها بعد مرحله 1 هم بیان بخونن ، حتی شیمی ها. محدودیتی نیست

پ.ن 2 : برید بازی فوتبال ببینید ;))

۸۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۰۴
حسین وحیدی