حسین وحیدی

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

امروز از طرف یکی از دوستان سوغات شیراز به دستم رسید.

چه هدیه خوبی! دو بیت سعدی.

آیین برادری و شرط یاری          آن نیست که عیب من هنر پنداری

آنست که گر خلاف شایسته روم        از غایب دوستیم دشمن داری

با تشکر ویژه از خانم الماسی.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۳ ، ۲۲:۲۶
حسین وحیدی

کنکور

     بدون شرح...

آغاز

پایان

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۳ ، ۱۴:۵۲
حسین وحیدی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۸ مهر ۹۳ ، ۱۳:۴۹
حسین وحیدی

مدتی هست که زندگیم تغییر کرده, فکر کردن نمیخواهد قطعا بخاطر دانشگاه نیست, قسمتی از زندگیم کم شده , توضیح بیشتر فایده ندارد, میدانم نمیتوانماحساسات رو همانطور که هست کلمه کنم. همین دیگر ! بخش مهمی از زندگی ام نیست.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۳ ، ۲۳:۴۰
حسین وحیدی

حتما تجربه کردید به آدم هایی برخورد میکنید که برای اشتباهشان هزاران دلیل و برهان می آورند و اصلا هم بعید نیست در آخر شما را مقصر , کافر یا غرب پرست و ... ندانند.

به تجربه درک کردم بحث و پیشنهاد در رویه شان تغییری ایجاد نمیکند که هیچ , در عقیده شان استوار تر میشوند که هیچ , آن را به اصل انکار نا پذیر تبدیل میکنند که هیچ , به شما هم آسیب میرسانند.

مثل زمانی که از بس بی محابا درب را باز و بسته کرده ایم و دیوار با ضربه های دستگیره درب خراب شده. اولین دلایلمان این است که چرا دیوار به درب اینقدر نزدیک است؟!, چرا دستگیره را از مواد ژلاتینی تهیه نکرده اید؟چرا ضربه گیر ندارد؟ چرا سرعت گیر ندارد؟ چرا فلان؟ چرا بهمان؟...

و خلاصه اینکه دیوار مقصر است اینقدر به درب نزدیک است و دیوار کوتاه تر از دیوار پیدا نمیشود تا بی ملاحظگی ما (یا شما یا ایشان) را به گردنش بیاندازیم و آنچنان جبهه ای میگیریم که روش بستن درب باید محکم باشد تا باد آن در ادامه مسیر تسلی بخش روح و روانمان باشد و از واجبات به حساب می آید!

دیوار مقصر است!

خودت را ناراحت نکن.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۳ ، ۲۳:۳۴
حسین وحیدی

قمار باز نوشته فئودور داستایوسکی

The Gambler by 

 

 

 

اولین تجربه ترن هوایی ام را فراموش نمیکنم , ارتفاع و افت و خیز های مسیر را میدیدم اما خیالم از وسیله ای که بر آن سوارمیشدم هم آسوده بود و شاید همین شجاعت تجربه را به من داد. حدود 30 ثانیه اول که اتاقک ترن آرام آرام به بالا کشیده میشد طولانی گذشت و هر لحظه اضطراب یا شاید هیجان را بیشتر میکرد اینجور زمان ها هست که ریتم نفس کشیدن از یاد آدم میرود و به زور اکسیژن کافی به بدنمان میرسانیم.اما مسئله ای که ذهن را مشغول میکند چیز دیگری ست, سقوط...

100 صفحه اول قمارباز حکم این 30 ثانیه را دارد.و بعد سقوط. اما سقوط کدام شخصیت داستان ؟ جواب سوال با ماهیت قمار رابطه نزدیکی دارد.

 

بعد از آغاز سقوط تنها چیزی که احساس میکنید هیجان و خطر است اما در قمارباز سراسر انزجار.

 

بنظرم داستایوسکی به خوبی به هدفش در این رمان رسید. اما من هم عقیده دارم در نوشتن کتاب کمی شتاب کرده است و از این باب در بعضی قسمت ها کیفیت پایین آمده یا حتی غیر واقعی می نماید. اگر به اینها مشکلات نسخه فارسی را اضافه کنیم میشود تمامی مشکلات .

 

ترجمه این اثر از جلال آل احمد است و من از این نسخه شکایت هایی دارم اما انگشت اتهام را به سمت آل احمد نمیگیرم چرا که بنده خدا اگر کمی بیشتر عمر میکرد میتوانست ترجمه اش را به گونه ای تغییر دهد که بعد از حذف بعضی قسمت ها ناقص ننماید.در اصطلاح دیوار مقصر است !

با این تفاسیر اصلاحی بر این ترجمه لازم است.

 

در آخر این کتاب را خواندنی میدانم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۳ ، ۲۳:۱۱
حسین وحیدی

سفر به اعماق زمین نوشته ژول ورن

Journey to the Center of the Earth from jules verne

شجاع باش و قدر داشته هایت را بدان. منظورم را فهمیدین؟ پس دیگر لازم نیست کتاب را بخوانید :)

جالب است که ژول ورن کلا از 4 المان برای شخصیت هاش بهره گرفته.آکسل,پروفسور لیدن براک, هانس و بقیه !هانس شخص شجاع و ثابت قدم داستان هست و لیدن براک شخصیت کنجکاو و یکدنده و تصور اصلی ژول ورن از یک پروفسور است و در آخر آکسل به عقیده من نمود احساس داخلی خواننده است در طول داستان تا خواننده برای غرغر هایش همدمی داشته باشد !

وجود آکسل از آن جهت اهمیت دارد که برخی مسایل سفر به اعماق زمین پشتوانه علمی ندارد.

اگر ژول ورن این کتاب را سال 1970 به بعد نوشته بود میگفتم موضوعی مناسب برای یک فیلم سرگرم کننده است و قصد نویسنده را هم همین میدانستم اما اینطور نیست. تنها هدفی که برای نوشتن این کتاب میتوانم متصور شم انگیزه ژول ورن به ترغیب در تولید علم و استفاده از خلاقیت و شجاعت فردی در راستای شناخت و ابداء است.

کتاب را مفید نمیدانم.ضمن اینکه سبک آثار ژول ورن باب میل من نیست.

 

 

پ.ن: 

beginning+ middle+end

character gained experience

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۵:۱۴
حسین وحیدی

امشب کلاس جالبی داشتم, برای اولین بار توی چند سال اخیر یک مسئله را پیدا کردم که مربوط به منطق ریاضی باشد و بگویند چون تا به حال جواب داده درست است !! اثبات نمیخواهد. حال میخواهد این مسئله اعمال اصلی در cpu باشد!

اما این غرغر باعث نشد ذهنم درگیرشود و به سرعت از آن گذشتم.بعد از کلاس ذهنم به شدت درگیر دو اصل سرنوشت و قهرمانی بود و در ذهن استدلال های احتمالی بتهوون را مرور میکردم و همچنان قدم زنان به سمت دروازه شرقی دانشگاه میرفتم. کشمکش های زیادی در ذهنم بود و همچنان به اروئیکا فکر میکردم و سعی داشتم این دو اصل را یکبار از دید بتهوون و باردیگر از دید خودم بررسی کنم... زمانی که به خودم آمدم وسط ناکجا آباد بودم ! 5 دقیقه زمان برای پیداکردن مسیر و رسیدن به اتوبوس دانشگاه زمان,  مسئله پرجنب و جوش تری که حتی با وجود شرایطی مثل تاریکی,خلوتی,ناآشنایی من با محیط فقط همان 5 دقیقه توانست مرا از سرنوشت و قهرمانی دور کند.

پ.ن : مسئله مذکور در بند اول قطعا اثبات دارد و من کوتاه نخواهم آمد تا اثباتش را ببینم :)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۳ ، ۲۱:۱۲
حسین وحیدی

سلام

اگر قصد کردین بهم هدیه بدین حالا به هر علتی (!!) به فکر خرج زیاد و انتخاب عجیب و غریب نباشین. به خصوص خانواده عزیز و دوستان گرامی !! من کتاب رو به هر هدیه دیگه ای ترجیح میدم.کتاب هدیه کنید. بیایم اینو به یک عادت تبدیل کنیم :)

 

این هم لیست کتاب هایی که قصد خوندنشون رو دارم اما هنوز تهیه نکردم

لیست

 

دائما هم آپدیت هست :)

 

پ.ن2 : اما خودم به انتخاب خودم بهتون کتاب هدیه میدم :) :-پی

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۳ ، ۲۱:۱۷
حسین وحیدی

 

.Different Isn't Always Better, But Better's Always Different

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۳ ، ۱۵:۱۵
حسین وحیدی