حسین وحیدی

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

فیلم Foxcatcher به کارگردانی Bennett Miller را ببینید ;)

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۶
حسین وحیدی

سلام

جا داره عذرخواهی کنم ، پنجمین آزمون ACM داخلی دانشگاه درحالی برگزار میشه که من هنوز اون رو اعلام نکردم اینجا.

از همه ی علاقه مندان بخصوص دانشجویان مهندسی کامپیوتر و علوم کامپیوتر همچنین دانش آموزانی که خودشون رو برای المپیاد کامپیوتر آماده میکنند دعوت میشه در آزمون ACM داخلی که البته شرکت در آن برای عموم آزاد هست ( برای اطلاع بیشتر ) شرکت کنند.

آزمون دز سایت دانشکده علوم کامپیوتر برگزار میشود.

آماده سازی سوال های آزمون و داوری بر عهده محمد مهدی طاهری ، حسن رستمی و من هست.

وبلاگ مسابقه

پ.ن : بیاید خوش میگذره :))

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۱
حسین وحیدی

مرگ نقاب 

در چشمانش

     تصویر معنایی سخت سترگ ...

در لحظه ای ساکن و مبهوت ،غرق در روشنایی

... آینه ، در تکاپوی این تکرار

                              در هم می شکند ... 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۲:۱۷
حسین وحیدی

من هیچ‌وقت دزدی نکرده‌ام. هیچ‌وقت هم نمی‌کنم. اما وقتی می‌توانم بلیت اتوبوس را ندهم و سوار شوم یک لحظه به ذهنم می‌آید که می‌شود بلیت را نداد. وقتی در بانک یک نفر پول زیادی را در دسترسم قرار می‌دهد، یک لحظه به ذهنم می‌آید که طرف حواسش نیست. طبیعی است که خیلی زود و بدون هیچ فکری و به صورت کاملن ناخودآگاه تصمیم می‌گیرم که دزدی نکنم. هیچ شکی هم در این ندارم. اما متوجه این می‌شوم که امکان این کار برایم هست و انجام ندادنش را انتخاب می‌کنم. اما بعضی کارهای زشت هست که آن‌قدر از شخصیت و منش انسانی دور است که حتا یک لحظه هم به ذهن آدم نمی‌آید. یکی از این کارها «آزار لفظی» است. هیچ‌وقت به یاد ندارم که وقتی کسی که هیچ نمی‌شناسمش از کنارم گذشته باشد و در ذهنم آمده باشد که به بیان کوچه‌بازاری «بهش تیکه بیندازم». این از آن دسته کارهای ناهنجار است که حتا یک لحظه هم به فکرم خطور نمی‌کند. آن‌قدر این رفتار بربری و غیرانسانی است که می‌توانم از نظر دور از ذهن بودن آن را با قتل مقایسه کنم.

حال عجیب آن است که رفتاری که برای کسی چون من غیر قابل تصور است تا این حد شایع شده است. کار به جایی رسیده که همین چند روز پیش با یکی از هم‌کلاسی‌های خودم به خاطر چنین رفتاری درگیر شدم. دل‌به‌هم‌زن‌تر از همه این است که یک مرد به خودش اجازه دهد که با سوء استفاده از شرایط جامعه و موقعیت نابرابر زنان و مردان، یک زن را قربانی چنین آزاری قرار دهد. این دیگر جدن قابل تحمل نیست.

این پست را نمی‌نویسم که کسانی که چنین کارهایی را در کوچه و خیابان می‌کنند ارشاد کنم. از نظر من آن‌ها انسان نیستند. این پست را می‌نویسم که بگویم از این شرایط خسته شده‌ام. از این که هر روز ببینم که زنان و دختران جامعه‌ام نمی‌توانند با آرامش در شهر و کشوری که متعلق به خودشان است در خیابان راه بروند خسته شده‌ام. این را می‌نویسم تا از ته‌مانده‌ی مردان جامعه‌ام بخواهم که در شرایطی که پلیس توانش یا عزمش را ندارد، از زنان حمایت کنند. جامعه‌ای که پنجاه درصد جمعیتش آرامش نداشته باشند برای بقیه هم زهرمار است. این را می‌نویسم که از هر کس که می‌خواندش بخواهم که ساکت نباشد. باور کنید اگر حرف بزنید خیلی چیزها درست می‌شود. باور کنید کسی از حرف زدن نمرده است. ساکت نباشید. فقط نظاره‌گر نباشید. کمی احساس مسؤولیت کنید.

چه کنیم؟

هیچ‌کس از شما انتظار ندارد که با شخص خاطی برخورد فیزیکی کنید. هیچ‌کس از شما نمی‌خواهد که درگیر شوید و زد و خورد کنید. همه می‌دانند که شما بروسلی نیستید! فقط صدایتان را بلند کنید. سرش داد بزنید. به کسی که در حال آزار لفظی شخص دیگریست با صدای بلند و با خشم اعتراض کنید. 

 

چرا؟

این مسخره‌ترین سؤال ممکن است. سؤال بهتر این است که «چرا نه؟». اگر از دید دینی به قضیه نگاه کنید نهی از منکر بر همه واجب است. اگر هم نخواهیم دینی بیانش کنیم، کاملن واضح است که اگر هیچ‌کس به چنین رفتارهایی اعتراض نکند این رفتارها روز به روز فراگیرتر می‌شوند. اگر نمی‌خواهید شاهد چنین صحنه‌هایی باشید، اگر مثل من از این صحنه‌ها متنفرید، کمی به حلقتان فشار بیاورید. به همین سادگی.

چه می‌شود؟

فکر می‌کنید اگر به این رفتارها اعتراض کنید، به خصوص اگر با لحن تند اعتراض کنید، چه اتفاقی می‌افتد؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند این باعث ایجاد درگیری می‌شود اما درعمل، حداقل با تجربه‌ی اندک من، به محض این که یک نفر لب می‌گشاید و بر سر فرد خاطی فریاد می‌زند افراد دیگری که در آن نزدیکی هستند هم جرأت پیدا می‌کنند و به پشتیبانی از این یک نفر می‌پردازند. همه فقط منتظرند یک نفر اعتراض را شروع کند. چه خوب است که آن یک نفر شما باشید. فرد خاطی هم که معمولن شخصی با شخصیت بسیار ضعیف و اعتماد به نفس بسیار پایین است و نه جرأت ایجاد درگیری را در خود می‌بیند و نه جوابی دارد که به گروهی از مردم که سرزنشش می‌کنند بدهد، خود را جمع و جور کرده و محل را ترک می‌کند. همین اتفاق ساده یک پیروزی اجتماعی است! 

 

چرا مردان؟

این یکی از بهانه‌های رایج برای شانه‌خالی‌کردن از این کار است. به من که متلک نمی‌گوید! چرا من خودم را قاطی کنم؟ جوابش ساده است. چون من می‌خواهم جامعه‌ی بهتری داشته باشم. چون من می‌خواهم این موضوع را ریشه‌کن کنم. اما این تنها دلیل نیست. در جامعه‌ی ما مردان خواه ناخواه، عادلانه باشد یا نباشد، در موضع قدرتند یا حداقل خود را در موضع قدرت می‌بینند و این در مورد مردان خاطی هم صدق می‌کند. وقتی یک مرد یک زن را مورد آزار لفظی قرار می‌دهد، معمولن آن زن نمی‌تواند از خودش دفاع کند. البته بسیارند زنانی که این توانایی را در خود ایجاد کرده‌اند ولی هنوز در اقلیت هستند. علاوه بر این کسی که قربانی آزار لفظی است معمولن فشار عصبی شدیدی را تجربه می‌کند و نمی‌تواند در لحظه واکنش صحیحی نشان دهد. این باعث می‌شود که فرد خاطی، یا شاید بهتر باشد بگویم مجرم، خود را در جایگاه قدرت ببیند و با سماجت به آزار و اذیت ادامه دهد. در چنین شرایطی یک مرد رهگذر که به او بتوپد کافیست تا این توهم قدرت کاملن در هم شکسته شود و لااقل این رفتار زشت ادامه پیدا نکند. 

 

یک NGOی یک نفره

بعضی‌ها از ترس بدترین حالت صدایشان را خفه می‌کنند. اگر دیگران حمایت نکنند چه؟ اگر درگیری ایجاد شود چه؟ جواب دومی آسان‌تر است. احتمال این که شما در یک درگیری از این نوع آسیب ببینید بسیار کم‌تر از احتمال آن است که موقع رد شدن از خیابان یک ماشین به شما بزند. پس نگران این بودن احمقانه است. مورد اول اما گاهی پیش می‌آید. گاهی شما در جمعی پر از سیب‌زمینی هستید که حتا وقتی به مجرم می‌توپید هیچ‌ کس دیگری پشتیبانیتان نمی‌کند. در این شرایط به این فکر کنید که اولن حداقل از ادامه‌ی آزار جلوگیری کرده‌اید و ثانین به شخص قربانی نشان داده‌اید که همه‌ی جامعه خطاکار نیستند و هستند کسانی که با چنین رفتارهایی برخورد کنند. همین به تنهایی باعث می‌شود که یک خاطره‌ی تلخ در ذهن قربانی این رفتار زشت، رنگ و بویی متفاوت بگیرد و با خاطره‌ای خوش هم همراه شود. اگر این باعث شود که همین یک نفر خوش‌حال‌تر باشد، به قول گاندی، شما جامعه را اندکی بهتر کرده‌اید و باید به خودتان ببالید. شما یک NGOی یک نفره هستید که مأموریتش مبارزه با ناهنجاری‌های رفع‌شدنی اجتماعی است!

 

کرم از درخت نیست

این که می‌گویند «کرم از خود درخت است» زشت‌ترین و غیرمنطقی‌ترین نوع بهانه‌ای است که برای عدم دخالت در این شرایط شنیده‌ام. کرم از خود درخت است! اگر خودش با این سر و وضع بیرون نیاید مشکلی برایش پیش نمی‌آید. اگر خودش نخواهد کسی کارش ندارد. واقعن درک نمی‌کنم که کسانی که این چیزها را می‌گویند در سرشان چه می‌گذرد. یعنی واقعن می‌شود باور کرد که یک نفر دوست دارد که اذیت شود؟ بهتر است یاد بگیریم به جای این بهانه‌تراشی‌های واهی به حق هر شخص برای انتخاب نوع پوششش احترام بگذاریم و این را مستمسکی برای شانه خالی کردن از وظایف اجتماعیمان قرار ندهیم.

 

حق زنان این کشور و مسؤولیت همگانی

حرف آخر این که همه‌ی زنان، درست مثل مردان، حق دارند که بدون نگرانی و بدون جنگ اعصاب و با آرامش و خیال راحت در جامعه حضور داشته باشند. همه‌ی اعضای جامعه هم وظیفه دارند که برای حذف ناهنجاری‌ها از جامعه‌ی خودشان بکوشند. در این مورد خاص، در کشور ما، نقش مردان مؤثرتر خواهد بود. ساکت نباشیم. 



مهم : متن بالا از وبلاگ امیر {گوهرشادی} است. ( اینجا )

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۲۸
حسین وحیدی