امروز بالاخره دیدمش ، هرچند خودش را حق به جانب گرفته بود که تمام گناه ها به گردنش نیوفتد اما به زودی قبول کرد و در صدد عذرخواهی برآمد.غیر از این از دوست با کیفیت انتظار نمی رود.
بله روزبه را دیدم ، بیلیارد بازی کردیم و کمی از روزگار فعلی مان گفتیم.
مثل همیشه عنصر شوخی عضو جدایی ناپذیر من و روزبه ست ، یادم می آید اواخر تابستان 93 ، که فصل وداع بود و هرکس به دانشگاه خودش می رفت ، قرار گذاشتیم که پادکستی تهیه کنیم که به یادگار بماند ، من و روزبه برای رکورد خودمان چه ایده ها که نداشتیم ! یادت می آید؟
ساعت ها خندیدیم و ایمان آوردیم، به خلاقیتمان در شوخی.
الحق که میتوانیم پروژه Family Guy را از Seth Mcfarlane بگیریم و با شوخی های خودمان ادامه دهیم !
هرچند که خیلی از ایده های آنروزمان مناسب انتشار نبود (!) و تنها کمی از آنها را که قابل پخش بودند ضبط کردیم، اما باز هم یادآور تمام آن روز ها ست
امروز میخواهم این رکوردمان را به خودم عیدی بدهم ، عیدی تو هم باشد :)
رکورد من و روزبه : 21 شهریور 93
حجم : 6 Mb
پ.ن : آخر هم ندادیم به علی {امیری} که افکت پارک و آبشار بگذارد :))
پ.ن 2 : دفعه بعد شهر فرهنگ و کافه کتاب برویم.بنوشیم و صحبت کنیم