1984
چند روزی هست که خواندن این کتاب را تموم کردم . اما به خودم کمی فرصت دادم تا احساساتم فروکش کند بعد بنویسم.ماهیت اصلی کتاب یک اتوپیا منفی هست.روند داستان رامیشود به 3 قسمت تقسیم کرد همونطور که نویسنده انجام داده است. قسمت اول توصیف فضای تاریک جامعه و شدت اختناق است در قسمت دوم در عین ناباوری خوی حیوانی صفات والای انسانی را آزاد میکند و شجاعت جولان به آن میدهد بعد از این امیدواری بلافاصله قسمت اصلی حکومت حزب و این کتاب آغاز میشود,سلب هویت.
این رمان از آن نوع آثار ادبی است که دایره لغات را غنی میکند.بارها و بارها به کلماتی برمیخورید که برایتان جدید است ولی معرف عملی هستند که مدت ها از تولدشون میگذرد.کلماتی مانند «دوگانه باوری» , «سفیدسیاه» , «جرم فکری» , «جرم چهره» که در این بین دوگانه باوری کلیدی ترین منظور نویسنده در کل کتاب است.من شمارا برای فهمیدن معنای دوگانه باوری به خواندن کتاب دعوت نمیکنم بلکه برای درک چگونگی به واقعیت پیوستن این تعریف به خواندن کتاب دعوت میکنم.دوگانه باوری به این معناست که فرد به طور همزمان در یک مورد خاص دو عقیده متضاد داشته باشد و هردو را نیز بپذیرد.این فرآیند باید آگاهانه باشد در غیر اینصورت نمیتواند با دقت کافی انجام شود.اما در عین حال باید ناآگاهانه باشد وگرنه احساس خطا , احساس گناه را به همراه می اورد.
موضوعی که در این کتاب خواننده را متعجب میکند این است که چگونه نمود خارجی "واقعیت" قابل تغییر است و حتی "حقیقت های ذهنی" که نمود خارجی ندارند میتوانند تغییر کنند.
لحن نویسنده به عنوان راوی در طول داستان به اندازه کافی انذار دهنده است.
در آخر یک شوخی از طرف یکی از کاربران GoodReads.com برای درآمدن این نوشته از خشکی در ادامه مطلب می آورم که البته فقط جنبه فان دارد !
پ.ن : لینک هایی اضافه کردم . با تشکر از امیرگوهرشادی بابت ایده و کپی رایت . :)